شبهایی پر از یاد خدا بنام قدر؛
عزیز دل مامان و بابا،محدثه جونی
در میان روزهای پاک خداوند و در میان روزهای ماه پر خیر و برکت سه شب به عنوان شبهای قدر نام دارد شبهایی که در آن اتفاقات زیادی می افتد شبهایی که در آن می شود تا خدا هم سفر کرد و با خدا ماند شبهایی که 100 مرتبه می گوییم "الغوث الغوث الغوث" یعنی "به فریاد برس" به فریاد ماها که جامانده از خوبهای عالم هستیم. خیلی ها را می توان واسطه قرار داد اما بهترین و کوتاهترین راه گفتن "حسین (ع)"است و خیلی چیزهای دیگر. اینهارا خلاصه وار گفتم تا بدانی قدر یعنی چه و انشاالله وقتی بزرگ شدی و اینها را درک کردی ما را فراموش نکن "عزیزکم".
اولین و دومین شب قدر را در تهران و مسجد ارگ بودیم به همراه مامان مرضی،مامانجون،بابا حاجی، عمه جونی و دایی جونی خاله فاطمه،ماهان جون و نیکا جون. انشاالله خداوند به خاطر دلهای کوچک شما حرفهای ما را شنیده و قبول کند.
"بعداز کلی شیطونی و بازی اینطور قرآن به سر گرفتی"
و اما سومین شب قدر یعنی شب بیست و سوم را در جوار حرم "علی ابن موسی الرضا (ع)" در مشهد بودیم. شبی به یاد ماندنی و پر از شور و شعفی وصف نشدنی.
"هم زیارت و هم دعاهات قبول باشه دخترکم"
.: محدثه تا این لحظه ، 1 سال و 1 ماه و 15 روز و 12 ساعت و 17 دقیقه و 59 ثانیه سن دارد :.