سفری به شمال (قسمت 5)
باسلام خدمت تو که بهترینی؛ محدثه جونی
گفتیم بریم یه جایی که ی آب و هوایی تازه کنیم و از اونجایی که دیدیم دخترک نازنین ما عاشق آب و آب بازیه، شمال انتخاب کردیم.در این سفر من و شما و بابا محمود به همراه بابا حاجی و مامان جون رفتیم. هم آب و هوای خوب، هم دریا و آب بازی شما و هم روز پدر و دیدن پدربزرگ. خیلی خوش گذشت قدم زدن در ساحل گیسوم،خوردن جوجه کباب کنار دریا و خوردن گوجه سبز از درخت بابا بزرگ و خوردن کلوچه داغ فومنی. شادی بی حد و وصف نشدنی شما تو دریا برای ما کلی ارزش داشت.
تاریخ حرکت:93/02/23 ساعت 8:30 صبح
همیشه شاد و سرزنده باشی دخترکم.
.: محدثه جون تا این لحظه ، 1 سال و 10 ماه و 29 روز سن دارد :.
تو راه که داشتیم میرفتیم...
تو حیاط آقاجون همش دنبال مرغ و خروس ها بودی
یا لبه پنجره مینشستی و بهشون غذا میدادی
یکم توت فرنگی از حیاط آقاجون بچینم و بخورم
حالا یه ذزه هم گوجه سبز بکنم
واما دریا...
یکم هم بازی کنم
وساحل زیبای گیسوم همونجا که شش ماهه بودی و رفتیم حالا 23 ماهگی
ودر اخر زیارت امام زاده هاشم، هر جایی که میرفتیم هر چی میدیدی به باباحاجی میگفتی و برات میخرید