محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

اقیانوس پارک

دخترک عزیزم، امروز تصمیم گرفتم شما و داداش را به دیدن مجموعه گردشگری اقیانوس پارک که در منطقه گردشگری اراضی عباس آباد و در روبروی مجموعه پارک آب و آتش ساخته شده، ببرم و ی روز شادتر و زیبایی را با هم بسازیم، اول با مخالفت شما روبرو شدیم که برام جذاب نیست و از این حرفهاااا😡😡 من هم گفتم ایراد نداره فقط محمدحسین و میبرم و راه افتادم، که شما و مامان هم پشیمون شدید و با اومدید. حالا بگذریم ک اونجا حسابی حال کردی و از ما بیشتر جذب توضیحات اونجا شدی خلاصه خوش گذشت.. ی سر هم به بازارچه کنار پارک زدیم و ی خرید مختصر (جوراب و جیگیلی جات و ..) و ی دوری هم تو پارک آب و آتش داشتیم. عالی بودی و عالی بود روزمون. جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ س...
27 اسفند 1401

زمستانی به رنگ سفید

دختر عزیزم؛ من عاشق زمستانم عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری ! گونه هایت از سرما سرخ شده است سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای دست هایت در جیبت به هم مچاله شده معصومانه به زمین خیره ای چه قدر دوست داشتنی شده ای حرفم را پس میگیرم، من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام … بله قشنگم، زمستان امسال (بهمن ماه ۱۴۰۱) با زمستان های قبل فرق داشت و آنهم بارش شدید برف در محل زندگی ما بود، چهار تایی رفتیم ی جای دنج پیدا کردیم و کلی بازی کردیم. زمستان مبارک... ...
23 بهمن 1401

شمال و این بار ماسال

عزیز دلم؛ از اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ ی تصمیم جدید در زندگی گرفتیم که بیاییم و یک ویلا در شمال اجاره کنیم تا بتوانیم همیشه بیاییم و از طبیعت زیبای اینجا استفاده کنیم. خلاصه با باباحاجی و دایی مهدی اومدیم و یک جای بسیار دنج و باصفا در شهر زیبای ماسال- نیلاش محله_ روستای پشد_ اجاره کردیم و حالا هر دوهفته یکبار و مواقعی ک تعطیلی داشته باشیم، می‌آییم و از اینجا لذت می‌بریم. البته اینجا خاطرات زیادی برامون بجا گذاشته ک خودت قراره بنویسی 😡😡 ...
14 بهمن 1401

سفر به یزد

عزیز دلم؛ بهمن ماه ۱۴۰۰ ی سفر خوب و دل انگیز داشتیم به شهر زیبای یزد. زمان سفر چهار روز بود و خیلی خیلی برای هممون لذت بخش و شیرین بود و در خاطرمان ماندنی شد، در این سفر ی نصف روز رو تو کویر سپری کردیم. کویر زیبای کاراکال در شهر بافق یزد، واقعا زیبا و دیدنی. ناهار روز بعد را در یک مکان زیبا و دوست داشتنی به نام باغ صدری زدیم بر بدن😋😋 خلاصه بسیار به یادماندنی شد. ...
14 بهمن 1401

یادآوری سالهایی ک ننوشتم

سلام دختر عزیزم؛ ی وقفه طولانی برای نوشتن مطالب مهم و ثبت خاطرات شما افتاد ک از صمیم قلبم از شما معذرت خواهی میکنم. عزیز بابا و مامان، توی هفت سالگی تا هشت سالگی شما اتفاقات خوب و شیرینی افتاد ک به مهمترین هاش اشاره میکنم: *رفتن به باشگاه در رشته کاراته *رفتن به کلاس اول و دوم و قبولی با نمرات و نتایج عالی *علاقه شدید به بازی با عروسک باربی ک انواع مختلف این عروسک هم داشتی و البته داری *علاقه زیاد به بازی با تبلت و گوشی و چرخیدت تو روبیکا *رفتن به مسافرت‌های مختلف و شهرهای ایران عزیزمون *ی دوره خیلی سخت هم تجربه کردیم و آن دوره منحوس کرونا بود. دنیا از سال ۹۸ درگیر یک ویروس به اسم کرونا شد و در سال ۱۴۰۰ خانواده ما د...
10 بهمن 1401

دختر کاراته باز

دختر عزیز ورزشکار من. از سال ۹۶ همزمان با ورود به کلاس اول ابتدایی وارد باشگاه کاراته شدی و شروع به تمرین و ورزش.. ادامه دادی تا الان که به کمربند آبی نائل شدی. سه دوره مسابقه کشوری و استانی شرکت کردی و موفق به کسب مقام سوم استانی و اول کشوری شدی و افتخاری بزرگ برای ما.. عزیز بابا و مامان، انشاالله کسب موفقیتهای بهتر و بیشتر ...
10 بهمن 1401

سفر قشم مامان

من محدثه فرشته کوچولوی مامان و بابام هستم حالا ۱۱ ساله شدم و میخوام خودم خاطراتمو ثبت کنم. ممنون از ثبت خاطرات گذشته توسط مامان و بابام. امروز شنبه هشتم بهمن ماه ۱۴۰۱ مامانم از ی سفر پنج روزه قشم به سلامتی برگشت و برام کلی سوغات آورد. عکسها را ببینید. ...
8 بهمن 1401

شب یلدا ۱۴۰۱

مهربون ما؛ شب یلدا که آغاز یک زمستان سرد و بلند است، همه ساله دور هم جمع می‌شویم و این شب را با هم سپری میکنیم تا یادمان باشد، در بلندترین شب سال حتی برای یک یا دو دقیقه، ‌کسانی هستند که باید بیشتر قدرشان را بدانیم و بیشتر باهم باشیم در واقع یک دقیقه بیشتر دوست داشتن را تمرین کنیم. امسال هم نوبت خانه باباحاجی بود، رفتیم و خوش گذروندیم. ...
30 آذر 1401