محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

واکسن هجده ماهگی و این روزها...؛

1392/10/12 15:17
نویسنده : مامان وبابا
1,081 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خدمت دختر عزیز و مهربان؛محدثه

کمی دیر شد ببخشید آخه مامانی درگیر امتحاناتم هستم.

از شب قبل واکسن اضطراب شدیدی داشتیم و دعا می کردیم که واکسن برای تو دردی نداشته باشه. صبح روز 92/10/03 که برای واکسن خواستیم بریم، خیلی خوشحال بودی و فکر کردی داریم می ریم "ددر" وقتی من و شما به همراه مامانجون رسیدیم "خانه بهداشت" اونجا ک گریه بچه هارو دیدی تازه فهمیدی چ خبره. تو بغل مامانجون خودتو سفت و محکم گرفتی و شروع کردی به بهونه گرفتن آخه به قول معروف این واکسن ی "شاه واکسنه" ،خلاصه به هر زحمتی بود دست و پاهاتو گرفتیم و واکسن زدی با وجود اینکه تمام دلم آتش گرفته بود ولی خب دختر گلم این یکی از نیازهای ضروری بود و باید انجام می شد.

اون روز اصلا نذاشتم راه بری و خداروشکر به اون صورتی که تعریف کرده بودن درد نداشتی یعنی دردش همون روز بود ولی یکی دو روز بعد کمی درد همراه تب گرفتی و خداروشکر به سلامت گذشت.

الهی مامان به فدات که خبر نداری میخوای واکسن بزنی

 

عسلکم روز اول واکسن از بس بیحال بودی همش روی پام بودی

الهی فدات شم که اینقدر بی حالی

و اما این روزها... . 

دخترکم عروسک شیرین زبونم

این روزها یکی از شیرین ترین روزهای زندگی منه چون یه دختر شیرین زبون و مودب دارم که دل آدم ضعف میره وقتی شروع به صحبت کردن میکنی و تقریبا همه چیز رو میگی.

 مامان :مامانو    بابا محمود:بابادو یا محمود        باباحاجی:باباآجی    مامان جون:مامان جون

آقاجون:آقاقون    مامان مرضی:مامان مرضی     دایی:دایی    خاله:اوو  بعضی موقعه ها هم آدِ

 نیکا:نیکا             عمه الهام:عمه الام    عمو وحید:بحید      ماهان:مآن      عمو احمد:عمو   

 لیلاجون:ایلا جون     عرفان:اِبان        فاطمه:دامامه      عمو محمد:عمو    مهشید جون:میدجون

ایلیا:اییا    

الهی مامان فدات شم که سرگرمی این روزهامون هم شده بازی های متنوع با شما یا با کارت های حیواناتت بازی میکنیم یا با برج هوشت که تقریبا همشونو میگی عزیز دل مامان.

 

راستی مامان جونم عاشق حموم و آب بازی هستی تا یکی بره حموم میریی از تو جاکفشی دمپاییت رو میاریی و میگی پام کن که منم برم اَموم.

.: محدثه جون تا این لحظه ، 1 سال و 6 ماه و 16 روز و 3 ساعت و 2 دقیقه و 6 ثانیه سن دارد :.

پسندها (1)

نظرات (9)

خاله فاطمه
12 دی 92 15:07
الهی خاله فدای شیرین زبونیهات شه باهوش من
مامان وبابا
پاسخ
خدانکنه خاله جون
مامان حنانه
13 دی 92 22:06
هزار ماشالله به محدثه با هوش و شیرین زبون خاله
مامان وبابا
پاسخ
مررررررررررررسی خاله جون
مریم (مامان ثنا جون )
15 دی 92 2:30
ای جانم فدات بشم با اون شیرین زبونیات و هوش خوبت عزیزم
مامان وبابا
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان ابوالفضل
18 دی 92 0:25
به به چه دخمل شیرین زبونی ماشاالله .خدا حفظش کنه سلام دوست خوبم ما بروزیم خوشحال میشیم بیای پیشمون.
مامان وبابا
پاسخ
خیلی ممنون خاله جونچشم
مامان بهار،مهرنگار
21 دی 92 2:31
عزیزم خوب راحت شدی الهی به سلامتی.
مامان وبابا
پاسخ
آره خداروشکر از این واکسن 18 ماهگیت راحت شدیم.
دايي مهدي
21 دی 92 14:45
دايي قربونت بره خانم كوچيك اسم دايي رو از همه زودتر گفتي. قرمز پوشيدي، خانم كوچيك پرسپوليسي. محدثه عسل كيه؟
مامان وبابا
پاسخ
به به دایی مهدی چ عجب بله دیگه به عشق دایی جونم پرسپولیسی شدم عسل داییییییییییییییی جونمم
محدثه
23 دی 92 22:21
مبارکتون باشه
مامان وبابا
پاسخ
خیلی ممنون
❤خونه نمدی❤
24 دی 92 14:25
مامان با سلیقه سلام اگه میخوای هرکی میاد تو اتاق نی نی خوشگلت انگشت به دهن بمونه یه سر به خونه نمدی بزن گیفت تولد -گیفت نوزاد-گیفت دندونی کارای تک و شیکی که تو هیچ مغازه ای نمیتونی پیدا کنی منتظرت هستم www.namadi.ir ارسال به سراسر ایران با تشکر خونه نمدی
ابجي سجا
27 دی 92 12:02
الهی نصیرمان باش، تا بصیر گردیم / بصیرمان کن، تا از مسیر بر نگردیم، و آزادمان کن تا اسیر نگردیم . . . التماس دعا