محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

حرکات و تغییرات جدید؛

دخترک یکسال و چند روزه ما، محدثه جونی؛ از زمانی که یکساله شدی و اکنون که در اوایل شروع سال دوم از زندگی زیبا و باصفات هستی چندین حرکت جدید یاد گرفتی و یا از قبل انجام می دادی و آنها را تکمیل کردی که به شرح زیر می نویسم: 1- راه رفتن شما ؛ وای که دیگه چقدر قشنگ و زیبا و بدون کمک راه می روی و دیگه بدون کمک هم از زمین بلند می شی "آرزویم برای قدمهایت این است که آنها را در مسیر حق و به سوی نور و خوشبخی برداری" 2- دو تا مروارید خوشگل و قشنگ "به آدرس ردیف پایین سمت چپ اون دوتایی که داشتی و یکی هم سمت راست اونها"هم اضافه کردی که بهشون خوش اومد می گم هر چند که موقع اومدنشون اذیت شدی ولی خوب چاره ای نیست دیگه دخترم و اما"انشاا...
15 تير 1392

جشن تولد پرنسس مامان و بابا؛

عزیز مهربون؛دختر کوچولوی ما؛ روزی که منتظرش بودیم و از ماههای قبل براش لحظه شماری می کردیم از راه رسید. روزی که برای شما "فرشته کوچولوی مامان و بابا" یک جشن خوب و انشاا... در حد شایستگی های " پرنسس کوچولو ". تولدی باشکوه که حضور گرم میهمانان محترم به شکوه و زیبایی های آن افزود. جشنی با تم " کفشد وزک" و شما هم " کفشد وزک" کوچولوی این جشن برای دیدن شرح کامل " آتلیه " و " جشن تولد" : چندروز قبل از تولد رفتیم آتلیه و چند عکس زیبا و قشنگ گرفتیم. اینبار هم همکاری خوبی برای گرفتن عکسها داشتی که جا داره از شما تقدیر و تشکر ویژه به عمل آوریم               ...
2 تير 1392

اولین لمس بودنت مبارک

روز تولد تو میلاد عشق پاکه... برای شکر این روز پیشونی ام به خاکه...                               روزی كه تو پا به این دنیا گذاشتی ، روز تضمین زنده بودن من بوده است! روزی كه تو پا به این قلب بی طاقت من گذاشتی ،  روز امید دوباره به زندگی ام بوده است! روزی كه به من بگویی دوستت دارم بهترین روز زندگی ام خواهد شد! ای زندگیه من خیلی دوستت دارم ! گفته ام ، میگویم و خواهم گفت  و باز هم گفته ام ، می گویم و خواهم گفت  خیلی دوستت دارم ! تولدت مبارک محدثه ی ناز من... نفس مامان و بابا امروز تو یک ساله شدی و این یعنی اینکه من...
28 خرداد 1392

مرحله ای جدید به نام قدم قدم؛

عزیز دل بابا و مامان؛ محدثه تا امروز که دیگه داری آروم آروم اولین سال زندگی قشنگ و زیباتو پشت سر می ذاری دیگه کارهای اولی زندگی رو تکمیل کردی و الان یک ماهی است گه با کمک اسباب و وسایل اطراف می ایستی و چند قدم راه می ری و یواشی می شینی روی زمین راه رفتنت رو روز به روز بهتر و قشنگتر می کنی و به امید خدا تا روز جشن تولدت بتونی بدون کمک وسایل بایستی و راه بری قدمهایت رو دوست دارم زیرا حالا اگر صدایت کنیم با قدمهای خودت به سمت ما می آیی. دخترک قشنگم آرزویم برای تو اینست که با این قدمها در راههای خوب و زیبایی که مورد رضای خداوند است قدم برداری آرزویم برای تو بهترینهاست.   ...
26 خرداد 1392

اخر هفته ای شاد؛

خانمی ناز ما؛ پنج شنبه 92/03/23 ب همراه مامان مرضی،عمو وحید و عمه الهام و ماهان جون رفتیم ویلا باغ کرج تا جمعه اونجا بودیم کلی حال داد. شما و ماهان خوشگله حسابی بازی کردید و شاد شاد «گلم همیشه شاد باش چون شاد بودن حق توست.» و در کنار ماهان، گل پسر عمه خانم و در آخر هم... (انجام تکلیف ملی) دوست داشتن تو،مثل خود نفس کشیدن است. ...
26 خرداد 1392

عیدی بزرگ با هدیه بزرگ؛

دختر خوب و قشنگم؛ به بهانه فرارسیدن عیدبزرگ مبعث برایت می نویسم: مبعث حضرت محمد (ص): حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ص) ، آخرین پیامبر الهی است ، که برای هدایت بشر و راهنمایی دایمی انسان ها ، از سوی پروردگار سبحان برانگیخته شد . نام مبارکش : محمد . در تورات و برخی از کتاب های آسمانی ” احمد ” نامیده شده است . دختر قشنگم عید بر شما و همه کوچولوهای عزیز مبارک و اما دخترم، این عید بزرگ برای ما خاطرات خوبی دارد: در سال 84 در چنین شبی (شب عید مبعث) پیوندی آسمانی بین من و باباجون برقرار شد در سال 91 هم در چنین شبی خداوند بهترین هدیه را به ما عطا و ما را لایق امانتداری کرد پس دخترکم یه جورای...
17 خرداد 1392

پدر؛بودنت یعنی حضور سبز عشق...

ا ی پدر بوی شقایق می دهی                             عاشقی را یاد عاشق می دهی با تو سبزم، من بهارم، ای پدر                              هر چه دارم از تو دارم ای پدر  دخترم بابایی عاشقته همیشه داره بتو فکر میکنه ازت میخوام همیشه بهش احترام بذاری و قدر بودن در کنارش رو بدونی امیدوارم با هم مثل دو تا دوست باشید دختر که باشی میدونی اولین عشق زن...
2 خرداد 1392

یازده ماه شادمانی؛

محدثه جان: از امروز وارد یازدهمین ماه زندگی زیبا و قشنگت شدی و در واقع یک ماه دیگر تا آن روز به یادماندنی، از امروز شمارش معکوس تا روز تولد فرشته بهشتی ما " محدثه " یکی یدونه مامان و باباش شروع شد دردونه ما؛ داری کم کم به اون مرحله ای نزدیک میشی که صدا کنم: محدثه خانم بشین! محدثه  خانم نرو! محدثه  خانم ندو! محدثه  خانم مواظب باش!  اما حقیقت اینه. اینقدر باید بدوی، زمین بخوری و بلند شوی تا برای روزهای سخت زندگی قوی شوی 2تا خبر: اول اینکه:کلی حرکات و کارهای جدید به حرکات قبلی اضافه کردی و کمی هم شیطونتر (البته از نوع شیرینش) دوم اینکه: پنج شنبه رفتیم تولد فاطمه کوچولو که حا...
30 ارديبهشت 1392

یک روز با یار مهربان!

محدثه جونم؛ امروز من و شما به همراه بابا جونی رفتیم یه سری به نمایشگاه کتاب که همه ساله در تهران برگزار می شه زدیم.خدارو شکر شما هم سرحال و شاد و خوشحال کتابهارو دیدی و ی چندتایی هم خریدی. دخترک نازم؛ تابزرگ بشی و خودت بتونی این کتابهارو بخونی من برات می خونم بعد هم خودت که یاد گرفتی بخون و لذت ببر.... . از کتاب چیزهای زیادی یاد می گیری عزیزکم. یه چندتایی هم عکس گرفتیم که مشاهده بفرمایید:  (کدوم یکی رو بخرم!!!)  (یه کتاب می خوام بخرم اگه اجازه می دید!!!)    (در آخر یه بستنی اونم از نوع میهن و البته آقا مهربونه یه لیوان هم به من هدیه داد.)     (به اند...
21 ارديبهشت 1392