محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

چهل و نهمین ماهگردت مبارک

دختر گلم محدثه جونی یه روز بابا جون شما ونیکا جونی رو با خودش برده بود کارواش که ماشین و بشوره که بعد از اونجا بردتون شیرینی فروشی و یه کیک خوشگل برات خریده بود که خودت هم انتخاب کرده بودی به مناسبت ماهگردت که درست همون روز بود بعد که امدید دیدم چ کیک خوشگلی بعدش این روز قشنگ و جشن گرفتیم و کلی خوش گذشت. عزیز دلم چهل و نهمین ماهگردت مبارک اینم عکس شما با نیکا جونی ...
29 ارديبهشت 1396

خبری خوش

سلام دخترک عزیز بابا محدثه جونم؛ میخوام یه خبر خیلی خیلی خوب بهت بدم و اونم اومدن یه کوچولوی نازنین و یار روزهای آینده تو. دخترک روز 96/2/9 وقتی به همراه مامانو رفتیم دکتر متوجه شکوفا شدن یک نوگل تازه شدیم. والبته دو سه روزی این خبر طول کشید که به شما بگیم چون هر وقت حرفش میشد میگفتی که دوست ندارم. ولی خوب علیرغم حدس و گمان ما شما خیلی خوشحال شدی و گفتی همه چی براش بخربم و همه جا ببریمش. مبارکت باشه باباجونم ...
12 ارديبهشت 1396

سفرنامه شمال14

دختر عزیزم محدثه جونی چند روز اول عید که مشغول دید و بازدید عید در تهران بودیم و تقریبا خونه ی همه فامیلا رفتیم و کلی عیدی گرفتی  و خوش گذروندیم.یه سفر یه روزه هم به سمنان خونه ی دایی مامان رفتیم که اونجا هم خیلی خوش گذشت.برای مسافرت هم از یک ماهه پیش برنامه ریزی کرده بودیم با دایی اینا و مامانجونشون بریم شمال که بابا جونی یه ویلای خیلی شیک در بندر انزلی رزو کرده بود که از یازدهم عید بریم تا چهاردم که سیزده بدر هم شمال بودیم. خلاصه خیلی سفر خوبی بود و کلی خوش گدشت بقیه شرح ماجرای سفر با عکسا توضیح میدم برات. برای دیدن بقیه عکسا بفرمایید ادامه مطلب...   یازدهم صبح زود راه افتادیم و بابا جون بقلت ک...
20 فروردين 1396

نوروز96

دختر گلم محدثه جونم عیدت مبارک عزیز دلم ایشالله سال خوب و توام با سلامتی  و دل خوش برات باشه گل مامان. بانوی کوچک من امسال پیش دبستانی باید ثبت نامت کنم و من هچنان متعجبم از گذر زمان که اینقدر زود میگذره و گل مامان اینقدر زود بزرگ شده.خدارو شکر میکنم عزیز دلم.ایشالله که همیشه سالم باشی و هیچ وقت ناراحتیت رو نبینم. سالی که گذشت تقریبا از آخرای سال همش به بابایی میگفتی که تبلت میخوام و بابا جونی گفت برای عید برات عیدی میگرم که به قولش عمل کرد و بهت عیدی داد که کلی خوشحال شدی و تشکر کردی عسلکم.. عیدت مبارک عشقم وااای باباجونی ممنونم اینجا هم آماده شدی بریم عید دیدنی ...
1 فروردين 1396

روزهای پایانی سال95

دختر عزیزم محدثه جونی روزهای پایانی سال و همه مشغول خونه تکونی و خرید و آماده شدن برای سال جدید که شما گل مامان هم همش دوست داشتی به من تو کارا کمک کنی کلی ذوق داشتی که عید بشه و تو آماده کردن هفت سین هم خیلی به مامانی کمک کردی. عزیز دل مامان سالی که گذشت سال خوبی بود و شما دختر گلم کلی خانوم تر شدی و امیدوارم سال جدید هم سال خوبی برای همه باشه و همینطور برای ما. اینجا رفته بودیم خرید وسایل خونه اینجا هم داشتی تخم مرغ های هفت سین و رنگ میکردی عشق مامان عاشقتم ...
30 اسفند 1395

جشن تولد دوست قرآنی

دختر عزیزم محدثه جان مربی مهد قرآن شما (خانم صفری)برای پسرش یه تولد گرفت و بچه های مهد و دعوت کرد به خونشون که شما خیلی دوست  داشتی بریم و کلی خوشحال شدی که با عمه و ماهان جون رفتیم و کلی خوش گذشت.این تولدی که رفتیم با همه تولدا فرق میکرد و مولودی بود و شما کلی تعجب کرده بودید ولی در کل خیلی بهت خوش گذشت. ...
1 اسفند 1395

جشن اداره دایی مهدی

دختر عزیزم محدثه جونی به مناسب دهه ی فجر اداره دایی جونی هر سال مراسم میگیرن و دعوتشون میکنن که دایی جون برای ما هم کارت میگیره و مارو همراه خودشون میبره که خیلی مراسم خوبی داره هم برای شما بچه ها و هم برای ما. شما و نیکا جونی که خیلی حال کردید و بهتون خوش گذشت.اونجا رو صورت بچه ها نقاشی میکردن که شما گفتی میخوام خرگوش بشم و نیکا جونی هم موش.الهی دورتون بگردم که اینقدر عشقید.یه جایی هم بود کلی با نیکا جون خمیر بازی کردید.خلاصه کلی خوش گذشت. دست دایی جونی درد نکنه بخاطر دعوتش. ...
22 بهمن 1395

تولد مامان

عزیز دل مامان محدثه جونی من درست روز تولدم که 13 بهمن ماه هستش بیرون از خونه بودم و جایی کار داشتم تا امدم خونه دیدم شما و بابا جونی منو حسابی غافلگیر کردید و یه تولد کوچولو برام گرفتید و مامان جون و بابا حاجی و دایی مهدی و خاله فاطمه و نیکا جونی رو هم دعوت کردید که من خیلی خوشحال شدم. ومن خدارو شاکرم به خاطر داشتن همسر عزیزم و شما دختر گلم که اینقدر خوبید ایشالله که همیشه سایه ی باباجونی رو سرمون باشه و همیشه خوش باشیم. همسر گلم و دختر عزیزم ازتون ممنونم. اینم عکس شما با نیکا جونی ...
13 بهمن 1395

بازدید از برج میلاد

دختر گلم محدثه جونی اول از همه یه معذرت خواهی از دختر گلم که یکم این مطلب و دیر دارم برات مینویسم چون واقعا حسابی سرم شلوغ بود و درگیر بودم. عزیز دل مامان یه چند وقت پیش خونه ی دایی صفر بودیم که یه دفعه ای با عمه الهام و عمو محمد اینا تصمیم گرفتیم بریم به برج میلاد که خیلی خوب بود و خوش گذشت.شما با ایلیا جون و ماهان عزیز کلی خوش گذروندید و حال کردید. بفرمایید ادامه مطلب... اینم چند تا عکس از اون روز قربون دخترم که داره همه جا رو رصد میکنه   ...
2 بهمن 1395

یلدا95

دختر گلم محدثه جونی تجربه ی چهارمین یلدا با حضور فرشته ی پاکی چون تو،لحظاتش همه دست نیافتنی. دختر عزیزم لحظات پایانی پاییزت،پر از خش خش آرزوهای قشنگ. یلدات مبارک بانوی کوچک من امسال شب یلدا به خونه ی مامانجون و باباحاجی  رفتیم که دایی جونی و خاله فاطمه و نیکا جونی هم بودن و دو مهمون عزیز دیگه مامان مرضی و آقاجون هم بودن که دیگه حسابی جمعمون جمع شد و کلی خوش گذشت. برای دیدن بقیه عکسا بفرمایید ادامه مطلب...   چند روز قبل از یلدا مهد قرآن که میری عکاس آوردن و به مناسبت شب یلدا ازتون عکس گرفتن. یه جشن هم براتون تو مهد گرفتن اینم چند تا عکس از اون روز آ...
1 دی 1395