جشن تولد پرنسس مامان و بابا؛
عزیز مهربون؛دختر کوچولوی ما؛
روزی که منتظرش بودیم و از ماههای قبل براش لحظه شماری می کردیم از راه رسید. روزی که برای شما "فرشته کوچولوی مامان و بابا" یک جشن خوب و انشاا... در حد شایستگی های "پرنسس کوچولو".
تولدی باشکوه که حضور گرم میهمانان محترم به شکوه و زیبایی های آن افزود.
جشنی با تم "کفشدوزک" و شما هم "کفشدوزک" کوچولوی این جشن
برای دیدن شرح کامل "آتلیه" و "جشن تولد" :
چندروز قبل از تولد رفتیم آتلیه و چند عکس زیبا و قشنگ گرفتیم. اینبار هم همکاری خوبی برای گرفتن عکسها داشتی که جا داره از شما تقدیر و تشکر ویژه به عمل آوریم
جشن تولدت اینگونه آغاز شد:
علاوه بر حضور عزیزانی چون :"مامانجون و مامان مرضی، خاله فاطمه و دایی جونی، و مامان خاله فاطمه "که ساعتها قبل از شروع جشن به من و بابایی کمک می کردند، عزیزان دیگه هم از راه رسیدند: "باباحاجی و آقاجون" خانواده خاله باباجونی "آقا خسرو،خاله معصوم و پدرام" کمی بعد عموجونی ها:
"عمو محمد،مهشیدجون و ایلیای عزیز" و "عمواحمد،لیلاجون،عرفان عزیز و فاطمه کوچولوی عزیز" و البته "مامان منیژ (که چون گفته بود شاید نتونم بیام،اومد و واقعا برای ما خیلی خوشحال کننده بود)" و در آخر "عمو وحید،عمه خانمی و ماهان عزیر" و "دایی صفر (دایی باباجون)".
توضیحات جشن با شرح تصاویر:
این کارتی بود که برای دعوت به مهمونهای عزیزمون داده بودیم
بعدش میریم سراغ تزیینات
لباس نوزادی و البوم دیواری و همچنین ساعت روز تولدت
دفتر یادگاری
میز میوه و تنقلات
گیفت هایی که به مهمونهای عزیزمون دادیم
بذار چک کنم ببینم لباسام مشکلی نداره
واما خود کفشدوزک کوچولوی تولد
دخترکم در حال نانایی با آهنگ رنگین کمون
کفشدوزک کوچولو با کیکش
بذارین یه ذره بخوابم بعدش میام شمعمو فوت میکنم
قربون ذوق کردنت بشم من
بعد یه چرت و فوت کردن شمع حالا کیکمو با مامان و بابام میبرم
یه عکس دسته جمعی با بچه ها
وبعدش هم کلی کادو گرفتم
واینم کادوی مامان وبابام
واما میز شام
و در آخر کفشدوزک کوچولوی ما:
راستی یادم رفت بگم:شب قبل تولد ساعت 3 نصف شب مامانم برام این لاکارو زده
«عزیزم در پناه مهربانی ات جوانه زدم و با نسیم صداقتت به بار نشستم
و معنا و مفهوم زندگی را در با تو بودن یافتم ، بهترین بهانه زندگیم ،
یک دنیا عشق و محبت خالصانه ما را به مناسبت روز تولدت پذیرا باش . . .»