واااای چ برفی
عزیز دلم محدثه جونی
یه شب تو خونه نشسته بودیم یهو مامانجون زنگ زد گفت بیرون و ببینید چ برفی میاد رفتیم دیدیم وااای چ برفی از ذوقی که داشتیم همون شب با مامانجون و خاله فاطمه و نیکا جون رفتیم و کلی برف بازی کردیم ولی انگارادامه داشت شب که خوابیدیم و صبح که بیدار شدیم دیدم همه جا سفید پوشه و کلی ذوق کردی و رفتیم برف بازی و دایی مهدی یه ادم برفی خوشگل برای شما و نیکا جونی درست کرد واای که چ روز خوبی بود بعدظهرش هم یه آش دوغ خوشمزه دستپخت دایی خوردیم.
اینجا همون شبی که برف امد
اینجا هم فردا صبحشه
نوش جونتووووووووون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی