محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

اولین شب دوری من از دختر گلم

1395/5/2 15:18
نویسنده : مامان وبابا
288 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم محدثه جونی

مامان بخاطر سنگ کیسه صفرا که داشتم و مدت ها بود که اذیتم میکرد مجبور شدم که عمل کنم و در بیمارستان یک شب بمونم.از اونجایی که من تا به حال اصلا یک شب هم از شما دور نبودم خیلی برام سخت بود و برای شما دختر گلم سخت تر.من وقتی که میخواستم برم برای شما دختر گلم همه چیزو گفتم و شما هم قبول کردی.

بهت گفتم که صبح روز عمل با مامانجون و بابایی میریم و شما رو خونه ی مامان مرضی میزارم و بعدظهر مامانجون و بابامحمود میان  دنبالت و میارنت خونه ی خودموم و که نیکا جونی و با مامان و باباش و باباحاجی هم میان پیشت بعد من صبحش میام با یه عروسک خوشگل و شما قبول کردی.خلاصه بابایی بعدش برام تعریف کرد میگفت محدثه همش طبق برنامه ای که تو گفته بودی عمل میکرد الهی قربونت برم مامانی.شبی که بیمارستان بودم مهشید جون پیشم موند و ایلیا جونم با شما امده بود خونه ی ما که شما کمتر دلتنگی کنی که دستشون واقعا درد نکنه خیلی زحمت کشیدن.خلاصه اون شب شما با  بابایی وایلیا و نیکا ودایی و خاله و مامانجون و باباحاجی بودی و باعث شد که کمتر دلتنگی کنی منم تو بیمارستان همش به تو فکر میکردم.و من از همگیشون تشکر میکنم.

خداروشکر که گذشت.بعدش که من امدم خونه گفتی مامانی عروسکم بده که بهت دادم و امدی بغلم گفتی مامانی دیگه هیچ وقت هیچ وقت منو تنها نذار.الهی مامان دورت بگردم ایشالله دیگه هیچ وقت از هم دور نشیم.

اینم عکس شما با عروسکی که گرفتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

☆☆ابجی فاطمه☆☆
3 مرداد 95 16:59
http://asrdtfuygiuhpo.niniweblog.com/post/144/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C.html مسابقه ی نقاشی لینک نقاشیتونو از طریق نظر برای ما بفرستید زمان از ...یکشنبه - 3 مرداد 1395تا 12مرداد 1395 تعداد شرکت کننده های مجاز 10 نفر آدرس وب : http://asrdtfuygiuhpo.niniweblog.com/