سفرنامه شیراز؛
دخترک زیبای مامان و بابا،محدثه عزیز؛
اول بگم:
"خوشا شیراز و وضع بی مثالش** خداوندا نگهدار از زوالش"
بله عزیزکم در این ایام که نوروز است و فصل سفر، من و باباجونی سفر شیراز و انتخاب کردیم و به همراه عمو محمد،مهشیدجون و ایلیای عزیز بار سفر رو بستیم و راهی دیار سومین حرم اهل بیت (ع) حضرت احمدبن موسی معروف به شاهچراغ برادر امام رضا (ع)، دیار حافظ و سعدی و قلمرو حاکمانی چون کوروش کبیر،پادشاهان هخامنشی،خشایارشاه و... .
قسمت اول: محدثه خانمی در سفر؛
دخترکم بگم برات روز اول که راه افتادیم در بین راه یه کم مریض شدی و حسابی حالگیری کردی ولی خداروشکر به اصفهان که رسیدیم و بردیمت پیش یه آقا دکی مهربون با داروهایی که داد از روز دوم سرحال و قبراق و با عرض معذرت شیطون شدی خداروشکر که خوب خوب شدی عزیزم جاهای دیدنی هم که رفتیم و عکساشو برات می ذارم بعضی جاها در حال لالا بودی و جاهای دیگه سرحال و سرخوش. عزیزکم در کل خیلی بهمون حال دادی
قسمت دوم: عکسهای سفر؛
یه دونه از عکسها رو اینجا ببین و مابقیشو تو ادامه مطلب
زیارت شاهچراغ (ع)- زیارت قبول دخترکم
عکس شماره 1: همانطوری که گفتم عسلکم ابتدای سفر بدحال بودی و اینطوری روی پای مامانی خوابیدی
خداروشکر که زودی خوب شدی
عکس شماره 2: اولین جایی که رفتیم حمام وکیل و بازار وکیل بود. شما هم خواب خواب
عکس شماره 3:دیدن باغ زیبای "ارم" خیلی قشنگ بود.با دیدن فضای زیبای باغ هم یه فالوده شیرازی و هم یه "شیر" تپل نوش جون کردی
عکس شماره 4: کمی خرید و پوشیدن لباس شیرازی "دختر شیرازی جونم دختر شیرازی..." .
عکس شماره 5: دیدن منطقه تاریخی تخت جمشد" وای که چه حالی داد گرما و راه طولانی و در آخر گریه شما. جدی گفتم خیلی حال داد.
عکس شماره 6: بعد از دیدن تخت جمشید یه اسب سواری حسابی می چسبه
عکس شماره 7: یه کم هم با ایلیا سوار اسب بشم
عکس شماره 8:بعد از این همه فعالیت یه ناهار خوب مخصوص کودک توی یک رستوران حسابی به نام "هفت خوان" خیلی چسبید. مامانجونی نوش جونت
(حرص نخور قندعسلم غذاشو از تو جعبه برداشتم دارم برات آماده خوردن می کنم.)
عکس شماره 9: حافظیه،شنیده بودیم شبهای حافظیه خیلی باصفاست، ما هم شب رفتیم واقعا که یه احساس خاصی بود. ظاهرا این احساس به شما هم دست داده بود
عکس شماره 10: دیدن سعدیه و پاسارگاد،که تو سعدیه چون خواب بودی عکسی نگرفتیم ولی پاسارگاد قبراق و سرحال
و به قول حافظ:
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم** که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخارا
در کل یعنی چهار بخش: دو ست دا رم