محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

تولد 6 سالگی فرشته کوچولوی ما؛

1397/4/18 16:20
نویسنده : مامان وبابا
948 بازدید
اشتراک گذاری

دختر ناز ما محدثه عزیز؛

 نمی‌دانم چطور خدا را بخاطر این هدیه قشنگش شکر کنم. به اندازه تک تک سلولهای بدنت از خداوند سپاسگزارم. از خدا می‌خواهم این هدیه‌ای که به ما پدر و مادرت بخشیده در پناه خودش حفظ کند.

حالا دیگر 6 ساله شدی... 6 سالگی یعنی سرآغاز و شروع فصل جدیدی از زندگی... یعنی آغاز فصل علم و دانش و تصمیم گیری برای زندگی... برای ما مهم است که سالروز زمینی شدنت را جشن بگیریم و ساعاتی در کنار هم شاد باشیم. امسال با مشورتی که با خودت داشتیم تصمیم گرفتیم جشن تولد شما و نیکا جونی را با هم برگزار کنیم. شما هم تصمیم گرفتی که دوستای گلی که در پیش دبستانی پیدا کردی را دعوت کنی و کنار دختر عمو و پسرعموها و پسر دایی عزیزت شادی کنی. ماهم به این نظر شما احترام گذاشتیم و همون کاری را کردیم که تو خواستی... و این مراسم را امروز7/4/97 برگزار کردیم...

اما عزیز دلم چون روز تولد شما 28 خرداد ماه است، یه جشن کوچیک خانوادگی هم برات گرفتیم...و حسابی غافلگیرت کردیم بابا جون از اداره که میخواست بیاد یه کیکی کوچولو گرفت و برد خونه ی مامانجون و اونجا رو یکم تزیین کرد و به دایی اینا هم گفت بیاین اونجا بعد وقتی امد خونه گفت شام خونه ی مامانجون هستیم که رفتیم و شما کلی غافلگیر شدی  و خوشحال عزیز دلم.

این عکسای روز 28 خرداد 

اینم عکس شما با داداش جونی که محو برف شادی شده

اینم عکس شما با آقای رهبر که خونه مامانجون بود

اینم شام تولدت که مامانمجون زحمت کشیده بود

و اما تولد اصلی که با نیکا جونی بود تصمیم گرفتیم تم السا آنا بگیریم که شما السا بشی و نیکا جونی آنا که خیلی تولد خوبی و بود و کلی خوش گذشت و از شب قبلش خونه مامانجون و تزیین کردیم میز و صندلی کرایه کردیم و چیدیم و خلاصه کلی کار بود شب قبل تولد

اینم از تزیینات خونه

 

یادگاریهایی که به دوستاتون دادید اینه السا و جوراب بود

اینجا هنوز پفکها و ذرت ها رو نریختیم تو ظرف

اینم برگه یادگاری

کیک تولد

واما السا و انا عشقای من

اینم عکس شما با داداش جونی که با خودت ست کرده عشقم

عکس شما با دوست جونیای تولد

 

السا و آنا در حال بریدن کیک

فوت کردن شمع تولد

اینم یه عصرونه خوشمزه

مهمونهای خودمونی مثل عمه و عموها و مامان مرضی و عمو ولی الله و دایی نیکا و ... شام نگه داشتیم که زحمت شام هم بابا حاجی و مامانجون کشیدن دستشون درد نکنهو یه جشن باحال هم شب داشتیم که خیلی خوش گذشت

دخترک عزیزم امیدوارم که بهت خوش گذشته باشه و از تولد امسالت هم لذت برده باشی همه زندگی مامان و بابا

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)