محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

اولین اردویی که رفتی

1395/9/1 0:33
نویسنده : مامان وبابا
230 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم محدثه جونی

اگه یادت باشه پارسال یه مطلب برات نوشته بودم که به مهد رفته بودی اما از اونجایی که بدون من اصلا نمیموندی چند جلسه بیشتر نرفتیم منم گذاشتم یه مدتی بگذره و بعدش به باشگاه ثبت نامت کردم برای ژیمناستیک که یک ماهی هم اونجا وایستادی و بعدش هر کاری کردم نموندی و همش بهونه میگرفتی.

خلاصه من دیگه یه مدتی بیخیال شدم و یه چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز بهت گفتم میخوای بریم کلاسی که ماهان میره خلاصه قبول کردی و رفتیم چون از محله ای که ما هستیم دورتر بود و سرای محله ی نزدیک خونه ی خود ماهان و مامان مرضی بود اما با این حال من کلی خوشحال شدم گفتم اشکال نداره اونجا هم بریم خوبه و با ماشین میریم و هفته ای دو جلسه هم بیشتر نیست.

جلسه اول که رفتیم (تقریبا 20 تیر)  همش بهم میگفتی مامان پشت در بشین و نرو منم نشستم اما اصلا بیرونم نیومدی که ببینی نشستم یا نه،اصلا دیگه بهونه نگرفتی و موندی حتی بعضی از روزها که ماهان هم نبود موندی و اونجا رو خیلی دوست داشتی  و خدارو شکر که تا این لحظه که دارم برات مینویسم همش میگی مامانی کی کلاس دارم و عاشق کلاست شدی.

و تو این کلاسی که میری تا الان سوره ی آیه الکرسی و ناس و فلق و توحید و مسد و کوثر و دعای فرج و کاملا حفظی و یه چند تا شعر خوشگل و کلی نقاشی های جدید یاد گرفتی.خداروشکر

توی این مدتی که کلاس میرفتی یه  اردو گذاشتن تو ایام محرم برای زیارت به امامزاده عینعلی و زینعلی که رفتیم و خیلی تجربه ی خوبی بود برای دختر گلم.تو این اردو نیکا جون هم با مامانش امدن و ماهان  هم با مامان مرضی امد با دوستایی که تو کلاست بودن. با ماماناشون.خلاصه خیلی خوب بود و کلی خوش گذشت.

اینجا صبح زوده که میخواستیم سوار اتوبوس بشیم

برای دیدن بقیه عکسا بفرمایید ادامه مطلب...

اینم نیکا جونی که با ما امده بود

سوار اتوبوس شدیم 

اینجا ورودی امامزاده است که با ماهان و محمد ماهان عکس گرفتین

اینم چند تا عکس دیگه با دوستات داخل امام زاده

عاشق این عکست و حجابتم عزیزم

دختر گلم ایشالله همیشه شاهد موفقیت های زیادی ازت باشم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)