محرم 95
دختر گلم محدثه جونی
امسال هم دهه ی اول محرم مثل سالهای گذشته به هیئت محمود کریمی تو چیذز امام زاده علی اکبر رفتیم که خیلی خوب بود و شما بزرگتر شده بودی و اصلا اذیت نکردی و خودت دوست داشتی که بریم و نوحه هایی که تو هیئت میگفت و حفظ میشدی و تکرار میکردی.(الان که دارم برات این مطلب و مینویسم داری بهم میگی مامانی برام بنویس که نوحه ی عمو سوختم و خیلی دوست دارم)
دخترکم بعضی اوقات یه سوالایی از من در مورد حضرت رقیه و باباش و عمه اش از من میپرسیدی و از همه چیز دوست داشتی که بدونی و از اون به بعد اسم حضرت رقیه رو تو بازیهایی که میکنی میاری عزیزم
با نیکا جون هر روز با هم بودیم(اینجا هم روز حضرت رقیه اس که کلی گلسر به شما دخترا دادن)
دختر عزیزم و نیکا جونم ایشالله حضرت رقیه نگهدارتون باشه عزیزانم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی