سفر نامه مشهد 10
دختر گلم محدثه جونی
بازم هم لطف و کرامت امام رضا شامل حال ما و شد و ما رو به حرم زیبایش دعوت کرد.البته من میگم همه ی اینا بخاطر شماست که عاشق امام رضایی و همیشه میگی دلم برای گنبدی تنگ شده و امام رضا صدای کوچولوت رو میشنوه و ما رو به حرم زیبایش دعوت میکنه.این دفعه در روز زیبای نیمه شعبان در حرم زیبایش بودیم.که خیلی سفر خوبی بود و کلی به شما حال داد چون همسفرای عزیزی با ما بودن که شما عاشقشونی.بابا حاجی و مامان جون به همراه من و شما و بابایی رفتیم که این دفعه هم وسیله ی سفرمون هواپیما بود و شما خیلی دوست داری.و به هتل گلشن رضوی رفتیم.روز پنج شنبه رفتیم و یکشنبه بعدظهر برگشتیم.
دستم به روی سینه نشانه ی ارادت است این بارگاه قدس امام کرامت است
بقیه شرح ماجرای سفر در ادامه مطلب...
مثل همیشه اینجا ما چمدون ها رو تحویل دادیم و شما نزاشتی که برای شما رو بدیم و میگی آخه چمدونم خش میوفته.
اینجا هم که طبق معمول کتاب و خریدی و میخوندی
داخل هواپیما هم کنار مامانجون نشستی و کلی بازی کردی
اینم چند تا عکس خوشگل داخل حرم
تو حرم همیشه دفتر نقاشیت و میاوردی و از هر فرصتی استفاده میکردی و نقاشی میکشیدی
اینم چند تا عکس از فضای سبز هتل که خیلی دوست داشتی اونجا رو
کلی خرید کردی از جمله لباس و اسباب بازی و کتاب و جناب خان و... ولی این عروسکه که باباحاجی برات خریده بود و خیلی دوست داشتی و گیر داده بودی تمام وسایلشو اینجوری دستت بگیری و هر کاری میکردیم راضی نمیشدی که حتی بزاری تو کیفم.
اینجا سوار اتوبوس شدیم بریم سوار هواپیما بشیم وسایل تو دستت و ببین
در راه برگشت هم دوباره پیش مامانجون نشستی و کلی بازی کردی تا تهران.
آقا جان:برای دیدن دوباره ات لحظه شماری میکنم.