محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

امان از دست این دندون

1394/12/26 2:13
نویسنده : مامان وبابا
503 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم محدثه جونی

یه چند وقت پیش دندون های جلوی شما رو دیدیم که یکم سیاه شده بخاطر همین به دندون پزشکی رفتیم که مخصوص کودکان بود اما بازم شما به زور نشستی و خانم دکتر  گفت که دندونات  پوسیدگی داره و برات ژل فلوراِید زد و گفت که تا شش ماهه دیگه دوباره بریم پیشش و  برای شما دختر گلم دوباره بزنه و جلوگیری از پوسیدگی بشه.اما به شش ماه نرسید و یکی از دندونات هر وقت برات مسواک میزدم میگفتی مامانی روی این دندونم نزن درد میگیره دقت که کردم دیدم انگار یکم سوراخ شده خلاصه این مطلب و به بابایی گفتم و فرداش رفتیم دوباره به همون دندون پزشکی اما شما اصلا همکاری نکردی که حتی خانم دکتره دندونتو ببینه.

بعدش خانم دکتره گفت اینجوری نمیشه باید ببریدش یه جایی که بچه رو بیهوش میکنن و براش درست میکنن و کلینیک امام خمینی رو بهمون معرفی کرد.خلاصه رفتیم اونجا قسمت دندون پزشکی کودکانش اونجا اولش زیاد نترسیدی چون فضای خوبی داشت بچه ها نقاشی میکشیدن و شما هم که عاشق نقاشی کشیدنی.

اونجا هم چون همکاری نمیکردی خانم دکتره گفت که بیهوشت کنن بهتره همه ی دندوناتو توی یک جلسه برات درست میکنن اما من و بابا جونی زیر بار نرفتیم و قبول نکردیم گفتیم شما امتحان کنید ایشالله که میزاره.خلاصه خانم دکتره گفت که پس این جلسه براش ژل فلوراید و امتحان میکنم تا ببینم چی میشه.تا خواست شروع کنه شما گریه کردی دیگه خانم دکتره منو بیرون کرد و گفت اگه میخوای باید بری بیرون وایستی تا شاید وایسه وااااای مامانی من رفتم بیرون ولی مردم و زنده شدم صدات و میشنیدم و گریه میکردم و باباجونی هم از من بدتر ،عزیز دل مامان اخه از بیهوشی خیلی بهتر بود.خانم دکتره کارش که تموم شد گفت امیدی ندارم که وایسته اما بازم وقت میدم که بیایید و برای پر کردن دنونش.دفعه دوم که رفتیم دندون پزشکی کلی قول جایزه بهت دادیم  ولی به زور رفتیم و بالاخره با هزار تا زحمت انجام دادیم  کلی اونجا برات کارتون گذاشتن و با مهربونی و حوصله برات انجام دادن من روی تخت خوابیدم و شما روی شکم مامانی و دست و پای شما رو سفت گرفتم تا بالاخره تموم شداما این دندونت اینقدر وضعش خراب شده بود که به مرحله ی عصب کشی رسیده بود وبعدشم تو همون جلسه پر کرد و روکش . اما مامانی بازم دندون پر کردنی داری که باید دوباره بریم.

هر وقت  من و بابایی بهت میگیم که باید دوباره بریم دندون پزشکی میگی اصلا دیگه نمیام دیگه گول شما رو نمیخورم .عزیز دلم الهی بمیرم برات که توی این سن باید مشکل دندون داشته باشی.اینم همون ماجرایی بود که توی پست قبلی بهت گفته بودم.

فقط توی دندون پزشکی اینقدر اعصابم خرد بود که حواسم به عکس انداختن نبود که برات اینجا بزارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

biiitaaa
28 اسفند 94 21:21
اميدوارم سالي که پيش رو دارين.... آغاز روزايي باشه که آرزو دارين.... پيش تا پيش عيدتون مبارکاااااا...^___^ خيلي مشتاقم به منم سر بزنيد
مامان وبابا
پاسخ
خیلی ممنون عزیزم همچنین برای شما