آبله مرغون

دختر گلم محدثه جونی

اول یه معذرت خواهی کنم از عزیز دل مامان که یکم دیر شد آپ کردن وبلاگت حالا برات دلایلشو توضیح میدم گلم.

دختر گلم شما دقیقا سه سال و 7 ماه و 5 روزه بودی که آبله مرغون در آوردی یه دو سه روزی تب شدیدی کردی و  بعدشم چند تا جوش زدی و کم کم جوش هات خیلی زیاد شد و یه 15 روزی و درگیر این بیماری بودی عزیزم.اما خیلی دختر خوب و حرف گوش کنی بودی با اینکه جوشات میخارید اما چون بهت گفته بودم که نباید بخارونی چون جاش میمونه اصلا دست نمیزدی و اگه یه وقت دستت بهش میخورد بهم میگفتی مامانی ببین جاش نموده.اما اون سه روز اول خیلی اذیت شدی بخاطر تب بالایی که داشتی.

بابا جونی همش برات چیزایی که خوب بود میخرید بخوری تا زودتر خوب شی مثل هندونه و آب میوه های خوشمزه و از این جور چیزا.اولش که این دوره ی آبله مرغون شروع شد خونه ی مامانجون بودیم و نیکا جونی هم اونجا بود اما خداروشکر نیکا جون از شما این ویرووس و نگرفت چون توی این دوره میامد پیشت و باهات بازی میکرد و این برای روحیه تو دختر گلم خیلی خوب بود.

امااااااا بعد از این این 15 روز همگی میگفتیم احتمالا نیکا جونی بگیره یا بابا جونی چون بابا محمود هم هنوز نگرفته بود ولی در کمال ناباوری مامانی گرفت اخه مامان جون و بابا حاجی میگفتن من کوچولو بودم گرفتم اما انگار نگرفته بود.وااااای مامانی خیلی بد بود واقعا یه عذاب بزرگی بود از یه لحاظ خوشحال بودم چون با دختر گلم همدردی کردم و همش بهت میگفتم دیدی منم جوش زدم حالا تو به من میگفتی مامانی جوشات و نکنی جاش میمونه.عزیز دلم قربونت برم که اینقدر مهربونی عشق مامان.

خلاصه بعد از اینکه آبله مرغون مامانی خوب شد درگیر اسباب کشی شدیم و خونه ی جدید و بعدشم یه ما جرای دیگه که توی پست بعدی مخصوص توضیح میدم  بخاطر همین دلایل یکم وبلاگت دیر شد و نتونستم بهش سر بزنم و صمیمانه از دختر گلم معذرت خواهی میکنم.

توی این عکس 15 روز بعد از آبله مرغونه تازه آوردمت بیرون چند تا از اثرای آبله مرغون توی صورت قشنگت هست.آخه اصلا 15 روزو بیرون نیاوردمت.

مامان جونم عاشقتم عزیزم